فرستنده :
محمد حسن اسايش
پنج شنبه 90/12/11
mha3131 گيرنده : مدير تاريخ ارسال : ۱۳۹۰/۱۲/۱۱ صبابگوي زما بندگان به شاه زمانه کهاي سر آمد خوبان دهر ومير يگاگانه گذشت عمر گرانمايه در هواي وصالت شب فراق محبان شها سر آمده يا نه زعمر بهره نبرديم بي فروغ جمالت بغير ناله ي جانسوز صبح و آه شبانه گهي زهجر تو گه در رثاي شاه شهيدان دل فسرده چو مرغ سحر بود به ترانه فغان وآه از آن دم که شاه شد سوي لشکر براي اصغر بي شير بهر آب روانه که اي گروه بحق پشت کرده گرچه زعدوان به نزدتان سخن حق بود فسون وفسانه کنون بسوي صغيرم نظر کنيد که شايد به کودکيش بسوزد دل يکي زميانه هنوزداشت بلب بهر شير خواره تمنا که تير حرمله حلق ورا نمود نشانه گرفت خون را فشاند شه به سوي عرش نثار درگه محبوب کرد وضبط خزانه هر آنکه نصرت حق کرد (صالحي ) بيقين دان که هست در صف ياران شهريار زمانه ---اثر طبع صالحي نيشابوري -به نقل از ص 36 کتاب سرودهاي امام مهدي - انتشارات قلم -قم -گردآورنده : حسين حقجو